●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

All my Love Forever Art Print by Matthews

از خودم میپرسم از چی نفرت داره

چی ازم فهمیده که ازم بیزاره

اما باز فکر میکنم شاید اصلا نمیخواد

کسی عاشقش بشه کسی پابه پاش بیاد

 واسه این تنهاییم بهت اصلا نمیاد که مقصر باشی

تو با این زیبایی نمی تونی از عشق متنفر باشی

شاید از من یا نه از همه بیزاره

نمیخواد درک کنه یکی دوسش داره

اما باز فکر میکنم شاید این تقدیره

 که داره چشماشو از چشم من میگیره

واسه این تنهاییم بهت اصلا نمیاد که مقصر باشی

تو با این زیبایی نمیتونی از عشق متنفر باشی.....




تاریخ: 30 / 1 / 1390برچسب:واسه این تنهایی,,,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

غم هجران تو ای مونس دل،جانم سوخت

شوق دیدار تو در آتش حرمانم سوخت

جلوه ای کردی و پنهان شدی ای برق سراب

تشنه لب ماندم و خورشید بیابانم سوخت

سوختم پیش تو ای آینه رخسار!چو شمع

اشکم از دیده فرود آمد و دامانم سوخت

شمعی افروخته بودم به شبستان خیال

سرکشی کرد و به یک شعله شبستانم سوخت

گام بیهوده زدم در طلب کعبه ی عشق

پای پرآبله را خار مغیلانم سوخت




تاریخ: 30 / 1 / 1390برچسب:شعر,,,**,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
همه جا
            غرق
                     ســـــــــــکوت
 
   کوچه ها
             رو به
                      غـــــــــــــروب
 
همه جا
                    تاریـــــــــــــک است
 
پیش رو تاریـــــکی،
               
                پشت سر تاریـــــکی
 
دل من
                  می ترســـــــــــد!!
 
                                                    تــــــــــرس هم تکراریســــــــــت...
 



تاریخ: 30 / 1 / 1390برچسب:"دلم می ترسد",
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

چشامو بستم تا نبینم قلبت سهم کی داره میشه


چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو
آواره میشه


بیا تماشا کن بی تو چیزی از
دلم نمی مونه


واسه تو که قلبت از سنگه
دل کندن ازم چه آسونه...


تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:"شعرزیبای چشمان بسته",
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:"دلم برات تنگ شده",
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

خداحافظ ای برگ و بار دل من

                                                  خداحافظ ای سایه سار همیشه

               اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

                                                        خداحافظ ای نوبهار همیشه




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:"شعروترانه ای زیبا",
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

طفلی کنجکاو می پرسید :  ایها الناس عشق یعنی چه ؟

دختری گفت : اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت : بچه ساکت باش بی ادب . این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست . سالکی گفت : راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت : عین و شین است و قاف ، دیگر هیچ

دلبری گفت : شوخی لوسی است . تاجری گفت : عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت : عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت : یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه

شیخ گفتا : گناه بی بخشش

 

 واعظی گفت: واژه بی معناست

زاهدی گفت: طوق شیطان است

 

 محتسب گفت: منکر عظما ست

قاضی شهر عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت

جاهلی گفت: عشق را عشق است

 

 پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست

چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم


تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:عشق؟,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

تا چشمانت را دیدم دلم لرزید
تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید
پرنده ی تنها از قفس دلم پرید
قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید.




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:شعری زیبا,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

ع ش ق

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند باید"ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جایی از بدنت آسیب ندیده"

پیرمردغمگین شد گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمردگفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمیخواهم دیرشود.پرستاری گفت: خودمان به او خبر میدهیم.پیرمرد با اندوه گفت:آخه.............

خیلی متاسفم او آلزایمردارد.چیزی را متوجه نخواهد شد!حتی مرا هم نمی شناسد!پرستار با حیرت گفت وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته و بغض آلود، به آرامی گفت: امامن میدانم که او چه کسی است و قلب شکسته و نیمه جانم فقط بخاطر وجود او می تپد.




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:تعریف عشق,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

 

 

دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت می‌کنم آنی
طلب کن هرچه می‌خواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

 

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت

 

 

تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:دلت را خانه ما کن,,,,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

هربان باش مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند,ولی آنان را ببخش .

 

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند,ولی مهربان باش .

 

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت,ولی موفق باش.

 

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند,ولی شریف و درستکار باش .

 

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند,ولی سازنده باش .

 

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند,ولی شادمان باش .

 

نیکی های درونت را فراموش می کنند.ولی نیکوکار باش .

 

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

 

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان “تو و خداوند” است نه میان تو و مردم




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:مهربان باش حتی اگر ,,,, ,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★


در دلم شور جوانیها که می جنبید نیست

دستهای آنکه غمهای مرا می چید نیست



کنج یک متروکه ای تنها نشستم بی رمق . . .

ماه آرامی که بر من نور می پاشید نیست



دلخوشی دیگر ندارم مملو از دردم ولی. . .

حال من را آن کسی که گاه می پرسید نیست



گاه گاهی خلوتم را باد بر هم می زند

در درونم آن پلنگی هم که می نالید نیست



نشکن این تنها درخت پیر را مثلِ تبر

بر لبان من سکوتی دال ، بر تأیید نیست



از تبرها پیروی کردن به دور از شأن ِ توست

سنگ بودن ،سخت بودن ، را دل ِ تقلید نیست



دیگر آشفته نشو، از خود نران درمانده را . . .

می رود آرام از اینجا حاجت ِ تهدید نیست



می رود آرام و سنگین ، بغض دار و سر به زیر

فصل فصلِ برگ ریزان است فصل ِعید نیست



منتظر هستم بگو برگرد دارم می روم . . .

زودتر زیرا که اینک فرصت تردید نیست




ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید  | BestIranGroups

عشق واقعی هیچ وقت نمیمیره

این هوس است که کمتر و کمتر میشه واز بین میره

عشق خام وناقص میگه من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

ولی عشق کامل و پخته میگه بهت نیاز دارم چون دوست دارم

سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی توزندگیت وارد بشه

اما قلب حکم میکنه که چه شخصی در قلبت بمونه.




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:عشق جاودانه,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

مست مستم باز هوشیارم کنید

رفته ام گر خواب بیدارم کنید

گشته ام مجنون چشم و روی او

چاره ای  بر حال بیمارم کنید

عطر یار از کوی رندان می رسد

وقت من تنگ است تیمارم کنید

خانه ام را صد چراغانی کنید

روشن این روز و شب تارم کنید

تا سپندش دود سازد آن رفیق

جان من قربانی یارم کنید

بر قدومش شادی و غوغا کنید

غم جدا از قلب غمخوارم کنید

نازنینم روی پنهان می کند

یاریم در دیدن یارم کنید

سینه اش بشکسته ام با صد گنه

کم شماتت بهرآن کارم کنید

باید اکنون آورم قلبش به کف

پس دعا بر کار دشوارم کنید

بارالها من طلب او را کنم



گر نشد وصلش به صد دارم کنید




ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

امید زیستنم دید

ن دوباره ی تست

قرار بخش دلم تاب گاهواره ی تست

تو ای شکوفه ی ایام آرزومندی

بمان که دیده ی من روشن از نظاره ی تست

نگاه پاک توام،صبح آفتابی بود

کنون چراغ شبم،پشم پرستاره ی توست

به یک اشاره مرا قوت پریدن بخش

که مرغ وحشی دل،رام یک اشاره ی تست

به پاره کردن اوراق هر کتاب مکوش

دلم کتاب پریشان پاره پاره ی تست

شبی نماند که بی گریه ام به سر نرسید

زلال اشک پدر،برق گوشواره ی تست

دلم چو موج به سر می دود ز بیم زوال

کناره ای که پناهش دهد کناره ی تست

خجسته پوپک من ای یگانه کودک من

امید زیستنم دیدن دوباره ی تست




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:شعر زیبا,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

چه کسی باور کرد

 که دل سرد مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد
 
 
 با که گویم غم هجران تو را
 
 
 
هوس زلف پریشان تو را  
 
 
 عمر من در شرف پاییز است
 

من چو یک شاخه خشک


آخرین برگ بر این شاخه تویی



من بدان امیدم



که بهاری دگر از راه رسد


آخرین برگ مرا



باد پاییز نبرد



آه . . . وزش باد چه خوف انگیز است


چه کسی باور کرد



اشک جاری شده از دیده من



چشمه اش آن نفس گرم تو بود



طپش تند دلم


حاصل لمس تن نرم تو بود


چه کسی باور کرد



که من از عشق تو سرشار شدم



مانده بودم همه خواب



تا که با لمس تن گرم تو بیدار شدم


تو همه بود ِ منی


تو در این کوره ره خلوت عمر


همه مقصود منی


چه کسی باور کرد

که تو معبود منی




تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:عمرمن در شرف پاییزاست ,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی