آخر ای دوست نخواهی پرسید
كه دل از دوری رویت چه كشید؟
سوخت در آتش و خاكستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد وبر سینه نشست
اشك حسرت شد و بر خاك چكید
آنهمه عهد فراموشت شد
چشم من روشن؛ روی تو سپید
جان به لب آمده درظلمت غم
كی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید......
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: 27 / 2 / 1390برچسب:شعر فراموش,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب