پسر نگاهی به دختر کرد و گفت:
حالا که کنار ساحل هستیم بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم!
دختر با بی میلی قبول کرد.
پسر چشماشو بست و گفت کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم ...
بعد به دختر گفت:حالا تو آرزوتو بگو
دختر چشماشو بست و خیلی بی تفاوت گفت:
کاشکی همین الان دنیا تموم بشه ...
وقتی چشماشو باز کرد ؛ پسر رو ندید.
فقط چند تا حباب دید روی آب۰۰۰۰نظرات شما عزیزان:
تاریخ: 29 / 1 / 1390برچسب:آرزو,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب